ماه برکت خدا

ساعت ۴ بعدازظهر پنجشنبه ۸ اردیبهشت ماه ۲۶ ماه مبارک رمضان ؛ درحالی این پست رو مینویسم که از صبح انقباضات و دردهای گاه منظم و گاه نامنظم سراغم اومده . دیشب افطار خونه مادرشوهرم بودیم و شب رو همونجا خوابیدیم صبح ساعت ۶ با یه درد و انقباض زیر شکمم بیدارشدم دو سه ساعتی ادامه داشت با فاصله های یک ربع تا ده دقیقه هم رسید ، بچه ها خواب بودن ساعت ۸ مادرشوهرم رو بیدار کردم و گفتم من درد دارم میریم خونه و دکتر اگه قطع شد برمیگردم دنبال بچه ها اگه نه که میریم بیمارستان .اومدم خونه رو مرتب کردم وسایلم رو برداشتم رفتیم مطب ماما همونی که مه یاس رو به دنیا آورد معاینه شدم گفت تا شب احتمال اینکه زایمان کنی هست برو خونه استراحت کن اگه شدید شد بیا اگه قطع شد که  هیچی .  الان ۳۸ هفته م تموم شده باتوجه به زایمان های قبلیم اگه زایمان کنم زودتر از موعد بچه های قبلیم شده ، راستش به خاطر بیمه م دوست داشتم همون هفته دیگه باشه ، چون من بیمه م رو ۱۷ اسفند رد کردم باید زایمانم بعداز ۱۷ اردیبهشت باشه یعنی دوماه گذشته باشه که بتونم از کمک هزینه زایمان تامین اجتماعی استفاده کنم ، اگه امشب و فردا زایمان کنم خب کل هزینه رو خودمون باید بدیم که خدامیدونه چقدر بشه بیمارستانی که مامای من میره الان درحدود ۱۰ میلیون میشه ، قرار شد بریم بیمارستان آموزشی و نیمه خصوصی که کمتر شه حالا اونم گفتن ۶ تا ۷ تومان ، ۳ تومان هم به ماما دادیم امروز ماه برکت خدا...ادامه مطلب

سلام به همگی ، ممنون بابت کامنتهای پست قبل و اونایی که به یادم بودن برام دعا کردن . چهارشنبه هفته گذشته شب افطاری خونه مادرشوهرم دعوت بودیم بعد از افطار شازده گفت صبح بریم خونه الان حال ندارم و شب رو اونجا موندیم صبح همونطور که پست قبل گفتم دردام شروع شد ، عصر بدون بچه ها با شازده رفتیم چیتگر و توهوای مطبوع بهاری حدود یک ساعت تا افطار راه رفتیم دوتایی ماه برکت خدا...ادامه مطلب

سلام به همگی ، خونه ما دقیقا الان مثل یه مهد کودک از هر سن و جنسی بخوای بچه داریم ماه برکت خدا...ادامه مطلب

خیلی وقته میخوام بیام و بنویسم اما فرصت نمیشه ، از طرفی خیلی از دوستان هم انگار نه دیگه خودشون مینویسن نه سر میزنن ... به هرحال امشب فرصتش پیش اومد ، پسرک از صبح ساعت 9 اینا بیدار شد عصرم نخوابید رفتیم بیرون و با رعایت تمام نکات بهداشتی بعد از دوماه و اندی بردمش پارک سرکوچه البته کسی هم نبود اونجا حسابی بازی کرد و خوشحال بود انگار از زندان رها شده بود برای اولین بار دوچرخه شم بردم که خیلی طرف وسایل بازی نره و یکی دو ساعتی بودیم یکی دونفر از دوستان هم با ماه برکت خدا...

امروز 22 مرداد ماه 1397 ساعت 18 عصر ، هوا همچنان گرم و تابستانی . یه ساعتی میشه که با مهراد حمام بودیم بچه م وارفت دیگه لپاش قرمز شد اینقدر تو حمام موند ، بهش شیر دادم فعلا دست و پا و دهن باز افتاده ت ماه برکت خدا...ادامه مطلب

سلام به همه عزیزای دل . راستش رو بخواین دلسرد شده بودم ازاینجا نوشتن شاید به خاطر اینکه خیلی نوشته هام بازخورد نداشت و کسی اظهار نظر نمیکرد جز در پست های خاص ، البته اینو بگم من برای دل خودم اینجا مین ماه برکت خدا...ادامه مطلب

سلام به همه خواننده های خاموش و روشن این پیمانه ی ایام  چقدر پست قبلی کامنت گذاشته بودید مخصوصا دوستانی که خاموش هستند ! آخه چرا وقتی روشنی هست خاموشی رو انتخاب میکنید ؟! بابا امثال من که اینجا مینویس ماه برکت خدا...ادامه مطلب

امسال هم طبق دوسه سال گذشته که همسرم توفیق زیارت امام حسین "ع" دراربعین رو داشت ، تقریبا عازم سفر بود اما به خاطر خرید خونه و اینکه حدودا یکماه درگیر رنگ کردن و آماده کردن خونه جدید بود و دست آخر هم ی ماه برکت خدا...ادامه مطلب

سلام به همگی . امروز پنجشنبه و یک روز مانده به آخر پاییز من هم شنبه یعنی اول هفته با مهراد اومدیم مشهد شازده هم قرار شده فردا بیاد و یکی دوروز بمونه و باهم سه تایی برگردیم . خیلی وقته که شازده ابراز د ماه برکت خدا...ادامه مطلب

یکی از دوستانم که اتفاقا همنام خودم هم هست و در اولین خونه مون یعنی خونه ای که بعدازعروسی دراون سکونت داشتیم همسایه بودیم حدودا یکماه پیش بچه سومش رو به دنیا آورد ، این دوست عزیز من که همسرش در دوران ماه برکت خدا...ادامه مطلب